ققنوس خونین بال
خرمشهر این ققنوس خونین بال،بارها در آتش فتنه سوخته و از خاکسترش ققنوس دیگری سر بلند کرده است.شاید یکی از دلایل سرخی خاکش همین باشد که بار ها بالش را شکسته اند و مکرر چهره ی او را در تلاقی دو رود اروند و کارون،و در امواج خروشان آن ،با خون،شست و شو داده اند.دولت هایی که افتخارشان همواره این بوده است که هیچ وقت خورشید در مستعمراتشان غروب نمی کند و از بس از خون بی گناهان نوشیده اند،رنگ موی و روی آنان به طلایی و قرمزی می زند و از چشمانشان خون می بارد.استعمارگر پیر انگلیس،اولین دولتی بود که در سال 1235ه.ش. با کشتی های جنگی خود و با اسلحه ی گرم تا شط العرب پیش آمدو طی جنگی نابرابر و کاملا" وحشیانه خرمشهر را به تصرف خود در آورد و دولت مرکزی قاجار را مجبور ساخت تا وساطت فرانسه را بپذیرد و پای عهدنامه ی پاریس بنشیند.این شگرد سبب جدایی افغانستان از دامن مام ایران شد.وهنوز جریان کوچک سازی ملت ها در دستور کار آنان قرار دارد و سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن از اصول مسلم آنان است.جالب است که بدانید پیش از آن هم دولت عثمانی خرمشهر را در 1256ه.ق.مورد هجمه قرارداده بود،اما مگر این همه سبعیت و درنده خویی انگلیسی ها را داشته است؟که آن هم با اهتمام امیرکبیر و طی عهدنامه ی ارزنة الروم،حاکمیت ایران بر این شهر تثبیت شد.انگلیسی ها باز دست بردار نبودند و در سال 1320ه.ش.پس از کودتای سیاه رضاخان،خرمشهر را به تصرف خود درآوردند که با بده بستان های پشت پرده ی جهانی این قایله هم فیصله پیدا کرد.می خواهیم به بهانه ی سوم خرداد روز فتح خرمشهر ،مواردی را یادآوری کنیم تا علاوه بر روشن شدن ماجرا ،خرمشهر را میزان آدم های درست و نادرست قرار دهیم.این ققنوس خونین بال می تواندمرد را از نامرد جدا کند.بنی صدر خیال پرداز که به شیوه اشکانیان زمین می داد و زمان می گرفت،و منافقین خائن که به نفع استکبار،برای صدام جاسوسی می کردند.ملی - مذهبی ها که توی دل مردم را خالی می کردند،بعضی احزاب و نخبگان غربزده که از نظام اسلامی باج خواهی می کردند و اشرافیت بی دین که مردم را تحت فشارهای اقتصادی قرار می دادند،و امثال این ها ناجوانمرد ترین ابنای روزگارند!رهبری نظام و روحانیت متعهد و انقلابی،بسیجیان و پاسداران و ارتشیان و ستارگان فروزان مردمی خرمشهر که جانانه از این ققنوس رنجور دفاع کردند وکسانی که در این راه به فوز شهادت رسیدند، مردترین انسان های این سرزمین اند.به شما توصیه می کنم وقتی کلمه ی فتح وپیروزی رزمندگان را می شنوید،خیلی تعجب کنید!چون شکست آن ها امری طبیعی است.ملتی که تازه انقلاب کرده است و هنوز درگیر مسایل داخلی خودش است،چنانچه مورد تهاجم ناگهانی قرار گیرد ،شکست هم بخورد تعجبی ندارد.شگفت آن است که این مردم پابرهنه ی مناطق جنوب شهر که از تکنیک و تاکتیک نظامی اطلاعی ندارند،بر دشمن از سر تا پا وتا دندان مسلح، غلبه پیدا کنند.بی جهت نیست که امام راحل ما در جریان آزاد سازی این شهر فرمودند:"خرمشهر را خدا آزاد کرد!حقیقتا" کاری خدایی بود. همه به این آیه ی الهی ایمان آوردند.هرکس به نوعی به آن اعتراف کرد و هرروزی که می گذرد ابعاد تازه ای از عظمت این حرکت تاریخی آشکارتر می شود:
"طه یاسین رمضان"در یک مصاحبه گفته است:اصلا" مشکل ما با ایران موضوع اراضی اروند نیست،ما اساسا" می خواهیم ایران را به این صورت نداشته باشیم!پنج ایران کوچک بهتر از یک ایران بزرگ و واحد است.(کتاب جایی در بی نهایت،ص6).
آیا این سیاست کوچک سازی ملت ها،دکترین یاسین رمضان است؟خیر! پادشاهی پنهان جهان که امروز در خانواده ی روچیلدها دست به دست می چرخد،از همان اول،دنیا را به شکل دهکده تعریف کرده است تا در هر آبادی یک کدخدای هلویی قرار دهدکه نظم مورد نظر او را تأمین نماید و مردم همچون گوسفندانی که در تورات آمده است تابع و تسلیم او باشند و هیچ نفس کشی وجود نداشته باشد.جان و مال و ناموس و عرض و آبروی مردم در ید قدرت صهیونیزم باشد.آن هایی که موضوع"ترس" را در قالب یک پژوهش دانشگاهی تئوریزه کرده اند و به کسانی که ترس از ستمگران را باور نمی دارند به عنوان بیمار معرفی می کنند،یک توصیه ی مهم داریم و آن اینکه:لطفا" گوسفند نباشید!همین!
"ژنرال وفیق السامرایی" مرد اول اطلاعات ارتش بعثی در کتاب خاطرات"ویرانی دروازه ی شرقی"گفته است:"عملیات کربلای4و5را من پیش بینی کردم و این امر باعث شدکه من مدال رافدین راگرفتم.من عکس هایی از کارخانه ی سیمان در ایران می دیدم که می توانستم تعداد سیمان هایی را که از کارخانه سوار ماشین های ترابری ایران می شد،بشمارم!"
در واقع این تصاویری بوده است که ماهواره های استکباری در اختیار ارتش صدام قرار می داده است.سی و شش کشور در طول هشت سال دفاع مقدس،همه ی امکانات و تجهیزات ماشین جنگی حزب بعث را تأمین می کرده است،و رزمندگان ما فقط با صدام نمی جنگیدند بلکه با همه ی جبهه ی کفر درگیر بوده اند.پس باید از پیروزی آن ها شگفت زده بشویم.مردم فهیم ما وقتی خبر آزاد سازی خرمشهر را شنیدند از اشتیاق و اوج سرور به خیابان ها ریختند.نگارنده آن موقع در زاهدان به کار معلمی اشتغال داشت و شاهد این خوشحالی عمومی بود.در خیابان های امام خمینی،آزادی،میدان استانداری،دروازه خاش ،شهید نیکبخت،چهار راه رسولی تا چهار راه معروف به"چه کنم" تا محله ی بابائیان جای سوزن انداختن نبود.ساعت ها طول کشید تا با موتور سیکلت این جمعیت را رصد کنم.هر کدام از این پیروزی ها شگفتی داشت.لذا تردید نکنیم که ما پیروز واقعی جنگ بودیم.این جنگ کشور ما را برای همیشه بیمه کرد.کسانی که معتقدند آمریکا می تواند در عرض چند ساعت ،این کشور را از پای درآورد،به یک سؤال پاسخ دهند که آیا جرأت چنین کاری را دارد؟امام ما فرمود اگر با دین ما بجنگند ما باهمه ی دنیای آن ها می جنگیم.واین از حافظه ی تاریخی ملت ایران پاک نشده است.بله از طریق تحریم به سختی های ما می افزایند و در عوض سبب می شوند تا بر روی پای خود بایستیم.داستان "دز هوش ربا" از مثنوی مولوی را بخوانیم.پیام آن این است که اگر بترسید از بین می روید:"مرگ اگر مرد است گو نزد من آی / تا درآغوشش بگیرم تنگ تنگ!"
این شعار فاتحان خرمشهر عزیز بود.
"حسین کامل" وزیر صنایع نظامی بعثی عراق که با نام مستعار ستوان ابو علی به کشور های اروپایی می رفت تا برای صدام خرید نظامی کند،در کشور" اردن "طی مصاحبه ای گفته است در کربلای پنج بود که فرستاده ی ویژه ی کاخ سفید با من ملاقات کرد و گفت من حامل پیام مهمی از کاخ سفید هستم.به صدام بگویید که ما هنوز به قول و قراری که با شما گذاشته ایم وفادار هستیم.شما ایران را شکست بدهید و کویت را به عنوان استان نوزدهم خود هدیه بردارید."(جایی در بی نهایت،صص6و7).
پس از پذیرش قطعنامه سازمان ملل توسط ایران ،صدام به کویت حمله کرد تا هدیه اش را متصرف شود! اما چه شد؟همان مدعیان وفاداری به عهد و پیمان،بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل ،کشورش را اشغال کردند و کنگر خوردند و لنگر انداختند.تازه صدام فکر می کرد طنابی که به گردنش انداخته اند،امری صوری و صحنه سازی است.ببینید وقتی واقعا" طناب را می کشند ،چه قدر تعجب می کند!ساده ها فراوانند،یکی هم همین ندای آقا سلطان بود که فکر می کرد،نقش یک کشته شده را بازی می کند و نمی دانست همان نامزدش در آمبولانس،قاتل جانش می شود.این ها همه عبرت است که در این دنیای دون فقط یک پیمان اعتبار دارد ولاغیر،همو که سعدی برای حضرت حق سرود:
تا عهد تو در بستم،عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها!
آخرین خبر را هم داشته باشید که اولین گلوله ای که در آغازجنگ به طرف ایران شلیک شد،توسط ملک حسین اردنی صورت گرفت.حامد الجبوری" چهار سال وزیر خارجه ی حزب بعث عراق بوده است. او در مصاحبه با روزنامه "الحیات" به دو نکته بسیار مهم اشاره کرده است:
1- هواپیمای "بن یحیی"وزیر امور خارجه ی الجزایر را که برای صلح واجرای تعهد نامه ی ایران و عراق،عازم منطقه بود،بعثی ها منفجر کردند تابه گردن ایران بیندازند.و می دانید که صدام قبلا" قرارداد الجزایر راپاره کرده بود تا جنگ را آغاز کند.
2-اولین گلوله ی جنگی را ملک حسین به طرف ایران شلیک کرد.او از تانک بیرون آمد به صدام تبریک گفت. فیلم تلویزیونی آن موجود است!
پادشاه فعلی اردن از زن انگلیسی شاه حسین است.در واقع صدام با اذن آمریکا و به نمایندگی از کشورهای پادشاهی عرب جنگ را آغاز کرد وبهانه ی او هم حضور ایران در جزایر سه گانه ی خلیج فارس بود .می دانید که بحرین،تا ابتدای همین قرن، تحت الحمایه ی ایران بوده است .طی قراردادهای بین المللی، آن را گرفتند و موقعیت ایران را بر این جزایر تثبیت کردند.این هم جای تأمل فراوان دارد که همین سازمان های بین المللی،به سبب تأثیر پذیری از پادشاهی پنهان صهیونی،مصوباتشان مورد سوءاستفاده قرار می گیرد. و تو خود حدیٍث مفصل بخوان از این مجمل.دراین مقال،مجال آن نیست تا از حماسه های بزرگی که شهیدان محمد جهان آرا،محمد نورانی، بهروز مرادی،سید صالح موسوی وهمکلاسش احمد ملکی،مرتضی قربانی،احمد قندهاری،رضا دشتی، نوجوانان چهارده ساله بهنام محمدی و مجید خیاط زاده و آزاده ی سرافرازامیر رفیعی و دیگراسطوره هایی که سی و سه روز در برابر دشمن مقاومت کردند،سخن بگوییم و ازقرارگاه های قدس و فتح و نصر وفرمانده ی جوانمردقرارگاه نصر" شهیدحسن باقری(افشردی) "تجلیل بیشتری داشته باشیم . همین قدر می گوییم: یاد شهدای خرمشهر همیشه جاوید!و سالروز آزادسازی خرمشهر،مبارک باد!